ماجرای عجیب زیارت امام رضا یك مدیرارشدنظام • دنیای نویسندگی
- ماجرای عجیب زیارت امام رضا یك مدیرارشدنظام • دنیای نویسندگی آقای مرعشی میگفت ایشان زمانی گفته
بود الان هشت سال است نتوانستهام برای زیارت آقا امام رضا(ع) به مشهد
بروم. گفتند چرا؟ جواب داده بودند برای اینكه وقتی من میخواهم بروم كه
تنها نمیتوانم بروم هشت نفر پشت سر من میآیند؛ از راننده و محافظان. این
چه زیارتی است كه من از پول دولت بخواهم هزینه هشت یا ١٠ نفر دیگر را كه
هیچ ربطی به زیارت من ندارند، بدهم كه میخواهم به زیارت امام رضا(ع) بروم،
اسم این زیارت نیست. در نتیجه نمیرفت، برای اینكه از اموال دولت هزینه
نكند، نمیرفت. آقای مرعشی میگفت تا اینكه موضوع خط راهآهن تركمنستان پیش
آمد و گفتند رئیسجمهور تركمنستان برای افتتاح آن خط به مشهد میآید. آقای
هاشمی خیلی فرصت نداشت و برنامههای دیگری داشت و از من خواست به دكتر
بگویم كه او برود؛ چون معاوناول و قائممقام رئیسجمهور بود. خودم شخصا
رفتم و تلفنی نگفتم و گفتم آقای دكتر باید بروید مشهد. آقای دكتر گفته بود
برای چه باید به مشهد بروم؟ گفتند برای افتتاح خط راهآهن. چون آقای هاشمی
نمیتوانند بروند و خواستند شما بروید. آقای مرعشی میگفت آن موقع گل از گل
دكتر شكفت و خیلی خوشحال شد.آقای مرعشی پرسیده بود بالاخره مشهد
میروید كه دكتر گفته بود بله، این معنی میدهد و مأموریت دولت است و باید
بروم كاری را انجام دهم كه از آنجا میتوانم پیاده هم كه شده به زیارت
بروم.بههرحال این تنها حالتی بود كه آقای دكتر پذیرفت به مشهد
برود و میگفت من بعد از سالها زیارت امام رضا رفتم. یكی این طور وسواس
به خرج میداد و برخی دیگر… حتی در مورد سفر خارجی وقتی به او فهرست
افراد همراه را میدادند، خود آقای دكتر یكییكی چك میكرد و اگر مثلا ١٢
نفر بودند ممكن بود آنها را برساند به پنج نفر. هرگز هم برای سفرهای داخلی
از هواپیماهای خصوصی استفاده نكرد. همیشه مانند بقیه مردم میگفت چند صندلی
كه باید بگیریم، بگیرید، بقیه را مردم سوار شوند. چه زمانی كه معاوناول
بود و چه زمانی كه مناصب دیگری داشت، ما نه در سفرهای داخلی و نه در سفرهای
خارجی، هرگز به صورت خانوادگی همراه او نمیرفتیم. یك مسافرت كه همان
ابتدا كه به ایران آمده بودیم انجام شد كه با ماشین خودم رفتیم به دیدن دو،
سه خانواده كه فامیل ما بودند و با ماشین هم برگشتیم و من راننده بودم.
دیگر هیچجا با آقای دكتر نرفتیم، سفر خارجی هم كه هرگز.»ایشان سرودهای عارفانه داشت كه بر سنگ مزارش نقش بسته است و مراتب عشق و ادب خود به معبودش را متجلی كرده:
دوست ما را خواند و گامی پیش بُرد/ دست ما بگرفت و نزد خویش بُرد
دفتر اعمالمان را باز كرد/ امر خود با این كلام آغاز كرد
هان بخوان در نامه اعمال خویش/ ماجرای جمله حال و قال خویش»
حُكم او بر دیدگان بگذاشتیم/ بازخواندیم آنچه خود بنگاشتیم
سر به سر این دفتر پر رمز و راز/ سوء حال ما عیان میكرد باز
آنچه را نامش حسن» بنهاد باب/ دوستدار حُسن بود و عشق ناب
دیو نفس از حجله حُسنش ربود/ بردش اندر حجره سودا و سود
شرمسار از این هبوط ناپسند/ بازگشته است این فقیر دردمند
كشتیاش بشكسته، ساحل ناپدید/ لیك از رَوُح»ات نباشد ناامید
بسته است اینك به امید قبول/ خویشتن بر كشتی آلرسول
بندی احسان به محضر آمده است/ آبله بر پای با سر آمده است
این رهی بار گنه دارد به دوش/ درگذارش ای حبیب عیبپوش
منبع:حج
چه روزایی رو من تو تنهایی ببینم دیگه هر جا برم
كه ,آقای ,زیارت ,دكتر ,رضا ,امام ,امام رضا ,آقای دكتر ,زیارت امام ,آقای مرعشی ,ماجرای عجیب ,آقای مرعشی میگفت
درباره این سایت